کلبه شبگرد تنها

کلبه شبگرد تنها

تنهایی شبگرد تنها
کلبه شبگرد تنها

کلبه شبگرد تنها

تنهایی شبگرد تنها

شهر من غربت....!

شهر من غربت....! 

دیارم بی کسی....! 

اندکی بالاتر از دلواپسی.....! 

 چند متری مانده تا آوارگی.....! 

 ده قدم بالاتر از بیچارگی....! 

جنب یک ویرانه میپیچی به راست....! 

 میرسی درکوچه ای کزآن ماست....! 

  داخل بن بست تنهایی و درد.....! 

 هست منزلگاه چند دوره گرد....! 

خسته و وامانده از این ماجرا.....! 

در همان اطراف میبینی مرا.....! 

من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم....! 

درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! 

خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!  

کلبه ی غریبی ام را پیدا کن 

کنار بیدمجنون خزان زده و کنار مرداب ارزوهای رنگی ام! 

در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو 

حریر غمش را کنار بزن!  

مرا می یابی.....












نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.