به شانه ام زدی که تنهائیم راتکانده باشی
به چه دل خوش کنم؟
تکاندن برف از روی ادم برفی!
دو هفتــه بعــد شنیــدم ازدواج کــرد...
بعــدهــا فهمیــدم آن روز
" الــف" " فــردا " را یــادم رفتــه بــود بنویســم ...!
دوستم قانون جالبی داشت. با وجود داشتن همسر و بچه و کار پرمسئولیت… مثل
دوران بچگی و نوجوانی تنهایی ماهی یک شب را خانه پدر و مادرش سر می کرد.
میگفت
خیلی وقتها کار خاصی نمی کردیم. پدرم تلویزیون نگاه میکرد و من کتاب
میخواندم. مادرم تعریف میکرد و من گوش میدادم من حرف میزدم و پدر…
میخوابیدیم و صبح صبحانه میخوردم و برمی گشتم به زندگی. میگفت بعد فوت
مادرم از خاطراتش فهمیدم که ان شبها برایش بهترین لحظات عمرش بوده!
میگفت خیلی خوشحالم که از این فرصت و شانس زندگیم، نهایت استفاده را برده ام
محبت زیادی همیشه آدم ها را خراب میکند
گاهی آدم ها می روند!
نه برای اینکه دلیلی برای ماندن ندارند
بلکه آنقدر کوچک اند
که تحمل حجم بالای محبت تو را ندارند!
دلتنگی امشبت را زدی
به پای غروب امروزت
فردا را چه میکنی .....؟؟؟؟؟؟