کلبه شبگرد تنها

کلبه شبگرد تنها

تنهایی شبگرد تنها
کلبه شبگرد تنها

کلبه شبگرد تنها

تنهایی شبگرد تنها

شب ها که می خوابم

شب ها که می خوابم

صدای چرخش دستگیره ی "در"
در خانه می پیچد ؛
و تو پاورچین پاورچین
نزدیک می شوی.....
روی بستر تنم قدم می زنی ،
و عطرت ؛
پر می کند
مشامم را......

چشمانم را باز می کنم ،
پرده تکان می خورد ،
پنجره ها به هم می کوبند ،
و چیزی ؛
در درونم ،
فرو می ریزد.....

چیزی مثل از دست دادن " تو ".......

""" کابوس نبودنت """

چه غم انگیز است......!!!


دوستت دارم

بی اجازه دوستت دارم

چشم از تو ، اشڪ از مڹ

دل از تو ، درد از مڹ

قلب از تو ، طپش از مڹ

نفس از تو ، مرگ اگر باشد

آڹ هم از مڹ ...



باز هم سکوت...

خاموش باش، مرغک دریایی!

بگذاردرسکوت بماندشب

بگذاردرسکوت بمیردشب

بگذاردرسکوت سرآیدشب..!










امابازدلتنگم...

شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم
شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم
تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم
تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم







میدانی ؟

میدانی ؟


وقتی ازم میپرسی خوبی؟


سکوت میکنم و میگم ای بدنیستم میگذره ...


بدون اصلا خوب نیستم تظاهر به خوب بودن میکنم


آنقدر بدم که حتی خودمم نمیتونم خودمو دلداری بدم ...


درست مثل امشب ...